
در دائرة المعارف بریتانیکا، در واژهی مهدی و اسلام و زرتشت آمده است: اسلام، دینی نیست که در آن، ظهوری انتظار برود و جایی برای مسیح نجاتبخش در آن وجود ندارد و این همه، به طور تدریجی و شاید تحت تأثیر مسیحیّت مطرح گردیده است.
بخش اول
اشاره: اعتقاد به مهدویّت و انتظار منجی مصلح، تحرک بخش و مقاومت آفرین است؛ زیرا فرد منتظر از احساس حضور امام، امید و نشاط میگیرد و برای برپایی حق، مبارزه و مجاهدت میکند. از این رو، ستیز با این تفکر، برای دشمن، امری حیاتی و استراتژیک است.
این نوشتار، عهده دار تبیین شیوههای دشمن در ستیز با ایدهی مهدویّت و انتظار، از ((انکار)) و ((تحریف)) و ((تخریب)) و ((جایگزینی)) است.
نویسنده، برای نمونه، فیلم ((پیشگوییهای نوسترا داموس)) را با تأمّل و تعمّق در اشعار او و تفسیرهای آن، مورد تحلیل جدّی قرار داده است.
تبیین آثار و پیامدهای مهدی باوری و انتظار، انسان را متقاعد میکند که مبارزه و ستیز با این تفکّر، برای دشمن، استراتژیک و ضروری است و ذکر نمونههای عینی، به وضوح میرساند که دشمن، به ضرورت مطلب، پی برده، لذا از هیچ کاری دریغ نمیورزد.
ما، در این نوشته. به دنبال ارائهی تمام شیوهها و روشهای دشمن در قبال مسئلهی انتظار و مهدی باوری نیستیم. چنین امری، نه در سطح علم و تحقیقات ما است و نه با توجّه به اختاپوس اطّلاعاتی دشمنان، به راحتی، پی بردنی است.
هدف ما، اعلام جدی بودن مبارزه دشمنان با مقولهی مهدویّت است تا درپرتو آن، به شیوهها و روشها دقیقتر بیندیشیم و بدون سهل انگاری در آن، تأمّل بیشتری کنیم، ((تا در نقطهی مقابل تلاش دشمن، در جهت اعتماد و عمل و تبلیغ و تبیین حقیقت مهدویّت، حرکت کنیم)).(1)
آثار انتظار و امید
گفتنی است، جدای از آثار مهدی باوری، صِرْف انتظار و امید، خود، دارای نتایجی بس مثمر ثمر است.
نهرو گوید:
در دنیایی که پر از کشمکش و نفرت و خشونت است، اعتقاد بستن به سرنوشت انسانی، ضروریتر از هر زمان دیگر است... هرگاه، آیندهای که ما برای آن کار میکنیم، سرشار از امید برای بشریّت باشد، نا به سامانیهای دنیوی کنونی، چندان اهمیّتی ندارد و کار کردن برای آن آینده، دارای حقانیّت است.(2)
گوستاولوبون گوید:
بزرگترین خدمتگزاران عالم بشریّت، همان اشخاصی هستند که توانستند بشر را امیدوار نگه دارند...(3)
آری، اگر امید به آینده و انتظار، از جامعهی بشری رخت بربندد، زندگی، دیگر مفهومی نخواهد داشت. حرکت و انتظار، در کنار هم بوده و از هم جدا نمیشوند. انتظار، علّت حرکت و تحرّک بخش است.(4)
یأس و بدبینی، نظام زندگی را از هم میپاشد و آثار زهر آگینی برای بشر به بار میآورد. در مقابل، امید، نه تنها میل شخصی را برای انجام کار، بلکه توانایی او را نیز در انجام کار زیاد میکند.
با یأس و ناامیدی، نوع دوستی و فلسفهی خدمت به خلق، از میان میرود و جای خود را به خودپرستی میدهد؛ زیرا، هنگامی که ا مید به زندگی بهتری نباشد، خدمت، به نوع و از خودگذشتگی، چه سودی دارد؟
از دیگر آثار بد یأس از آینده، تن دادن به وضع موجود است؛ چون، همهی تلاش، برای فردای بهتر است. در این جوامع [جامعههای مأیوس]، هر چه هست، گرایش به فساد و رذیلت است؛ زیرا، هنگامی که فرد، از پدید آوردن راستی و درستی، سرخورده و نومید گشت، خواستهها و نیازهایش، از سوی دیگر، سربرمی آورد و آن نیازها، در جای دیگر، مانند فساد و مواد مخدر و... اشباع میشود.
آری، لااُبالیگری، پازدن به همهی اصول زندگی، از نتایج نومیدی است. از سوی دیگر، یأس، خود، شکست است. کمتر کسی از خودِ شکست، شکست خورده است، بلکه غالباً قبول شکست است که منجر به شکست میگردد. هنگامی شکست خوردهایم که باور کنیم شکست خوردهایم؛ زیرا، شکست، از درون شروع میشود و از طرز تفکّر و ارادهی شخص. به همین دلیل، اسلام، با یأس و ناامیدی مبارزه کرده و آن را در حکم کفر قرار داده است.(5)
((انتظار، ضد یأس و ناامیدی است. آن که امید دارد، حیات را خوش دارد و نقایص زندگی را برطرف کرده و به سوی آینده قدم بر میدارد و روز خود را از روز دگر بهتر میسازد.
در انتظار، امید به آیندهی محقّق الوقوع موجود است. چنین امیدی، همهی رنجها و مشقّتها را آسان میسازد و انسان، خودش به خودش، مژده میدهد.
خردمندان بشر، برای رسیدن به آیندهی احتمالی، کوششها میکنند و رنجها میبرند و این رنجها را در کام خود شیرین میدانند. حال، اگر آینده، محقّق الوقوع باشد، انتظارش، روح ا فزا و دلپذیر خواهد بود))(6)
ثمرات مهدی باوری
حال، با این توضیحات، به آثار و پیامدهای انتظارِ منجی مصلح و مهدی باوری میپردازیم تا در پرتو آن، علل ستیز دشمنان روشن گردد. پیامدهای انتظار فرج و چشم به راه مصلح جهانی بودن علاوه بر عدم یأس و ناامیدی: 1- خودسازی فردی و اجتماعی است 2- منحل شدن در فساد محیط 3- پایداری در برابر رهبریهای فاسد و مبارزهی با فساد 4- نپذیرفتن ستم است.(7)
بالاخره این که:
ایمان و اعتقاد به ا مام زمان (ع) مانع از تسلیم شدن است و ملّتهای با ایمان که حضور قطب عالم امکان را در میان خود احساس میکنند، از حضور او، امید و نشاط میگیرند و برای مجد و عظمت اسلام، مبارزه و مجاهدت میکنند. با تکیه بر همین امید درخشان بود که ملّت بزرگ ایران، پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد و افتخار طول تاریخ بشر و تاریخ اسلام شد))(8)
جیمز دار مستر میگوید: ((قومی چنین را [که هر لحظه منتظر ظهور است و...] میتوان کشتار کرد، امّا مطیع نمیتوان ساخت.)).(9)
در کنفرانس ((تل آویو))(10)، در بحث مبارزه با تفکّر مهدی باوری، ابتدا، امام حسین و بعد امام زمان را مطرح و هر دو را عامل پایداری شیعه میدانند؛ نگاه سرخ و نگاه سبز.
در این کنفرانس که افرادی شیعه شناس و سرشناس، مانند برناردلوییس و مارتین کرامر و... حضور داشتند، این دیدگاه مطرح میشود که شیعه به اسم امام حسینعلیه السلام و با امام زمان(عج) قیامشان را حفظ میکنند.(11)
فهمی هویدی در کتاب ایران من الدخل کلید فهم تحقّق انقلاب ایران را در واژه هایی، مانند ولایت فقیه، مرجعیّت، تشیّع و امام غایب، غیبت کبرا و غیبت صغرا میداند.
حامد الگار در کتاب انقلاب اسلامی در ایران، ریشهی انقلاب اسلامی ایران را به موضوع امامت از دیدگاه شیعه و مسئلهی غیبت امام زمان و پیا مدهای سیاسی آن میداند.(12)
با این توضیحات، طبیعی است که دشمنان، مسئلهی مهدویّت را در تقابل با خویش بدانند و در مقابل آن، صفآرایی کنند و حتی به این مسئله اذعان کنند.
نمونهی اول: در گزارش گروههایی که به ظاهر، مبلّغ مسیحیت اند و در باطن، جاده صاف کن و عاملان ورود استعمارگران اروپایی به کشورهای اسلامی، نکات قابل توجهّی به چشم میخورد. در گزارش ذیل که مربوط به گروههای تبلیغی در شمال آفریقا و خطاب به هیئتی که مسئول رسیدگی به این کار است، آمده است:
یکی از مشکلات ما، در سر راه تبلیغ مسیحیت و پیشرفت استعمار در شمال آفریقا و منطقهی توسن و مغرب، این است که این مردم، اعتقاد دارند که ((مهدی موعود)) خواهد آ مد و اسلام را سربلند خواهد کرد.(13)
یعنی نفس اعتقاد به مهدی موعود، باعث ایجاد مشکل برای استکبار و استعمار شده است، در حالی که اعتقادی که برادران ما در آن مناطق دنیا دارند، به روشنی و وضوح اعتقادی که ما امروز در اینجا داریم نیست. در آنجا بیشتر ابهامات و کلی گویی وجود دارد تا تعیین مصداق و مورد و نام و خصوصیات در عین حال استعمارگران از این امید میترسند.(14)
نمونهی دوم: در همین کشور خود ما در آغاز روی کار آمدن رژیم منحوس و فاسد و وابسته پهلوی - آن کودتاگر بی سواد، فاقد هر گونه معرفت و معنویت - یکی از آخوندهای وابسته به دربار را صدا کرد و از او پرسید: این قضیّهی امام زمان(عج) چیست که مشکلاتی برای ما درست کرده است؟ این آخوند هم طبق میل و دل او، جوابی میگوید. آن قلدر، مأموریّت میدهد که بروید مسئله را حل و تمام کنید و این اعتقاد را از دل مردم بیرون بیاورید.
او میگوید: ((این، کار آسانی نیست و خیلی مشکلات دارد و باید کم کم و با مقدمات شروع کنیم.)) البته، آن مقدّمات، به فضل پروردگار و هوشیاری علمای ربانی و آگاهان این کشور، در آن دوران، ناکام ماند و نتوانستند آن نقشهی شوم را عملی کنند. در کشور ما یک کودتاچی غاصب، از طرف دانشگاههای قدرت استعماری، مأموریت داشت که بیاید ایران را قبضه کند و کشور را دو دستی تحویل دشمن بدهد و برای این که بتواند بر این مردم مسلّط بشود، یکی از مقدمات لازماش، این بود که عقیده به مهدی موعود(عج) را از ذهن مردم پاک کند.(15)
بنابراین، دشمنان تفکّر و اعتقاد به مهدویّت - که این اندیشه را به زیان خود میدانند - همواره، تلاش کردهاند تا آن را از اذهان مردم بزدایند و یا مفاهیم اعتقاد به مهدویّت را تحریف کنند:(16)
1- بدین صورت که استکبار جهانی و صهیونیزم در تلاش هستند تا ملّتهای تحت سیطرهی آنان، به وضع تحمیل شده، عادت کنند و آن را رنگی ثابت و ابدی و تغییرناپذیر پندارند.
2- قدرتهای استکباری، خواهان غفلت و خواب آلوده بودن و نیز عدم تحرک ملّتها هستند. و چنین وضعی را بهشت خود میدانند؛ امّا انتظار فرج موجب میشود که انسان به وضع موجود قانع نباشند و بخواهد به وضعی بهتر و برتر دست پیدا کند.(17)
3- قدرت جهانی استکبار و صهیونیزم، امروز، با تکیه بر پول و تبلیغات و استفاده از شعارهای ظاهر فریب، مانند حقوق بشر، حقوق زن و حقوق اساسی ملّتها، برای تحمیل ظلم بر ملّتها و ترویج فساد، دورویی، تزویر و ریاکاری و نفاق در جوامع بشری، تلاش میکند.(18)
نتیجه؛ دشمنترین اشخاص با این عقیده و با شخص آن بزرگوار، ستمگران عالماند، از روز غیبت آن حضرت، بلکه از روز ولادت آن حضرت، تا امروز. آن کسانی که وجودشان با ستم و با زورگویی همراه بوده بر دشمنی با این بزرگوار، با این پدیدهی الهی، با این نور و با این شمشیر الهی مشغول شدند. امروز هم، مستکبرین و ستمگران عالم، با این فکر و این عقیده، مخالف و دشمناند و میدانند که این عقیده و این عشق - که در دلهای مسلمین، به خصوص در دلهای شیعه است - برای هدفهای ستمگرانهی آنها مزاحم است.(19)
روشهای مبارزه با مهدی باوری
دشمن هر امر صحیح و مفیدی را تا آن جا که مقدور باشد، انکار میکند و اگر نتوانست، به تحریف و تخریب آن پرداخته و یا در مقابل آن اقدام به جایگزینی مینماید. همهی عقاید سازنده مورد تهاجم دشمن قرار گرفته است. دشمنان، سراغ مجموعهی احکام و مقررات اسلام رفتند. هر عقیده و هر توصیهای از شرع مقدس که در زندگی و سرنوشت آیندهی فرد و جماعت و امت اسلامی تأثیر مثبت بارزی داشته است، به نحوی با آن کلنجار رفتند تا اگر بتوانند آن را از بین ببرند و اگر نتوانند روی محتوایش کار کنند.(20)
دشمن، میتواند روی عقاید اسلامی کاری کند که از استفاده مردم خارج شود؟ منتهی نه در کوتاه مدّت بلکه در طول سالهای متمادی، گاهی دهها سال، زحمت میکشد برای این که بتواند یک نقطهی درخشان را کور یا کم رنگ کند یا نقطهی تاریکی را به وجود آورد. یکی توفیق پیدا نمیکند، دیگری میآید... روی عقاید اسلامی خیلی از این کارها شده. روی عقیدهی توحید، امامت، روی اخلاقیات اسلامی (معنای صبر، توکل، قناعت و...) کار کردهاند.(21)
الف) انکار مهدویّت
منظور از انکار مقولهی مهدویّت و انتظار، این است که آن را مقولهی وارداتی و برگرفته از دیگران و پیامد نابه سامانیها و مشکلات معرفی کنند. بسیاری از دائرة المعارفها که بایستی مرجعی قابل اعتماد در موضوعات متفاوت باشند، گویی رسالت خود را فراموش کرده و اهداف دیگری دنبال میکنند.
1- در دائرة المعارف بریتانیکا، در واژهی مهدی و اسلام و زرتشت آمده است:
اسلام، دینی نیست که در آن، ظهوری انتظار برود و جایی برای مسیح نجاتبخش در آن وجود ندارد و این همه، به طور تدریجی و شاید تحت تأثیر مسیحیّت مطرح گردیده است. (22)
قرآن، اشارهای به آن ندارد. به هیچ حدیث - گفتهی منسوب به پیامبر(ص) - قابل اعتمادی نیز در مورد مهدی(ع) نمیتوان استناد کرد.(23)
2- در دائرة المعارف دین و اخلاق، مارگلی یوت (اسلام شناس بزرگ اروپایی) در مقالهی خود دربارهی مهدی(ع) در سال 1915، این تفکّر را وا رداتی و برگرفته از یهود و مسیحیّت تلقّی میکند.(24)
جیمز دارمستر همین نظریه را ارائه میدهد.(25)
3- موسوعة المورد، (منیر بعلبکی) در ذیل واژهی، ((مهدی المنتظر))، آورده: ((در قرآن و در روایات نبوی، هیچ اشارهای به مهدی(ع) نشده است.)) (26)
البته، پیش از این دایرة المعارفها، افراد دیگری نیز اگر نگوییم مغرضانه، لااقل با عدم تحقیق کافی، مسئله را زیر سؤال بردهاند. عبدالقاهر بغدادی (420 ه . ق مطابق با 1037م) نظریّهی مهدویّت را نظریّهی عاریّتی از یهود دانسته و بر این افسانه پا میفشارد که شیعه و عقاید آنان، برگرفته از عبدالله بن سبای یهودی است.
(27)(گفتنی است وجود خارجی عبدالله بن سبا، از نظر تاریخی و روایی، مخدوش و ساختهی دروغ پردازان و روایت سازان حرفهای است، تا چه رسد به این که منشأ شیعه و معتقداتی چون انتظار باشد.)(28)
ابن خلدون(29) نیز فقط با بررسی بیست و سه حدیث از انبوه احادیث و نقد نوزده حدیث مسئلهی مهدویّت را بیپایه میداند و...(30)
برخی دیگر از روشنفکران، مسئلهی مهدویّت را بازتاب نا به سامانیها و حوادث تاریکی که در دوران مسلمانان، به ویژه شیعه رخ داد، مطرح میسازند.
مارگلی یوت میگوید:
درگیری و آتش جنگ در میان یک نسل واحد، پس از وفات پیامبر(ص) و درهمی و آشفتگی جهان اسلام که بر اثر اختلافات آنان با هم روی داد، موجب اقتباس فکر ظهور منجی از یهود و مسیحیان گردید که به ترتیب، در انتظار ظهور و بازگشت مسیح به سر میبرند.(31)
بریتانیکا نوشته است:
به نظر میرسد که عقیده به مهدی(ع) در دورههای اغتشاش و عدم ا منیّت مذهبی، بر تحوّلات سیاسی...اوایل اسلام (قرنهای هفتم و هشتم میلادی) رواج یافته باشد.(32)
برناردلوییس، در مقالهی خود به نام شیعه در تاریخ اسلام، در کنفرانس تل آویو میگوید:
سرکوبی بسیاری از قیامها و ناپدید شدن رهبران آنها، باعث ظهور ویژگی دیگری در دکترین شیعه شد و موضوعات و مسایلی مانند مسئلهی غیبت و رجعت رهبر شیعیان، حضرت مهدی(ع)، آخرین امام شیعیان، به وجود آمد و این منجیگری، تبدیل به یکی از جنبههای اساسی اسلام و تشیّع شد.(33)
ب) تحریف
مطالبی که اگر به حقیقت آنها توجه کنیم، تبدیل به یک موتور حرکت دهندهی جامعهی اسلامی میشود، وقتی دشمن روی آن کار کرد، آن را خراب و معنای آن را عوض کرده و در ذهن ما به صورت دیگری جا انداختند، همین موتور متحرّک، به یک داروی مخرب و خواب آور تبدیل میشود.(34)
مقام معظم رهبری میفرمایند:
بنده، سندی دیدم که در آن، بزرگان و فرماندهان استعمار؛ توصیه میکنند که ما باید کاری کنیم که این عقیده به مهدویّت، به تدریج، از بین مردم زایل شود. آن روز، استعمارگرهای فرانسوی و استعمارگرهای انگلیسی، در بعضی جاهای آن مناطق بودند - فرقی نمیکند که استعمار از کجا باشد - استعمارگرهای خارجی، قضاوتشان این بود که تا وقتی عقیده به مهدویّت در بین مردم رایج است، نمیتوانیم اینها را درست بگیریم.
وقتی نتوانستند این عقیده را از مردم بگیرند، سعی میکنند آن را در ذهن مردم خراب کنند. خراب کردن این عقیده چه گونه است؟ به این صورت که بگویند: ((خوب، آقا میآید، همهی کارها را درست میکند))!
این، خراب کردن عقیده است. این، تبدیل کردن موتور متحرّک، به یک چوب لای چرخ است؛ تبدیل یک داروی مقوی به یک داروی مخدّر و خواب آور است.(35)
تبدیل مقولهی انتظار مهدی(ع) که آثار و پیامدهای بسیار شگرف و معجزه آسا و مثبتی دارد، به انتظار منفی و تلخ و ناگوار و این نگرش به انتظار که امر به معروف و نهی از منکر نکردن و سر در جیب خود فرو بردن و هیچ تکلیفی در مقابل دیگران و جامعه برای خود قائل نبودن و یا حتّی امر به معروف و نهی از منکر را مخالف انتظار قلمداد کردن و بدتر، وظیفهی منتظر را دامن زدن به فساد و تباهیها دانستن و هر گونه حرکت و قیامی را قبل از ظهور حضرت، باطل و مخالف دوران انتظار گفتن، از دستاوردهایی است که برگرفته از غرضورزیها و دست سیاست بازان است.
حضرت امام(ره) به طور مفصّل، پنج دیدگاه دربارهی انتظار را مطرح و به نقد یکایک میپردازند و در پایان، نظریهی صحیح (آمادگی و قیام به قدر استطاعت) را ذکر میکنند.ایشان، در نقد برخی از این دیدگاهها، چنین میآورند:
البته، در بین، این دسته، منحرفهایی، هم بودند اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرف هایی بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند.(36)
اگر دست سیاستی این کار [این دیدگاهها ]نکرده باشد که بازی بدهد ما را، که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند، هر کاری بخواهند انجام بدهند، این، باید آدم نفهمی باشد.(37) نمیدانند دارند چه میگویند.(38)
آری، به دنبال چنین تحریفهایی(39)، افرادی چون ابن تیمیّه، در گذشته، و افرادی مانند نکوتن، ولهوسن، پرکلیمن، دونالدسن، شریعت سنگلجی، کسروی و بالاخره سلمان رشدی و احمد الکاتب و... و جریانات و افراد دیگری که به هر بهانه، به دین و شیعه میتازند و آن را مورد تردید و تشکیک قرار داده و در آن ایجاد شبهه میکنند، مورد حمایت جدّی دشمن قرار گرفته و نظرشان علمی قلمداد میشود.
ابن تیمیّه گوید: ((انتظار، در زمان غیبت امام عصر، ضعف و سستی در امور و بی تفاوتی در برابر مفاسد اجتماعی و همه چیز را به امید آینده واگذر کردن و اصلاح امور را به عهدهی امام زمان(ع) گذاردن است.)).(40).
کسروی گوید: ((داستان امام ناپیدا... زیانهایی نیز به زندگانی دارد...پس ماندن توده، چیرگی بیگانگان، ناتوانی دولت، نابه سامانی کشور... به هرزبونی، تن در میدهند و یوغ بیگانگان را به گردن میگیرند و به این بر نمیتابند که یک راه رهایی به رویشان باز شود، چرا که دستگاه امام ناپیدا به هم نخورد.))(41)
مارکسیستها میگویند: ((مذهب، تفکرات خرافی را بین انسانها رواج داده، چنین تبلیغ میکند که در زندگی فعلی باید بر شرایط تمکین کرده و قانع بود... و باید با کمال میل، ستم و استثمار طبقات حاکم ارتجاعی و... و زندگی و سرنوشت بردهوار موجود را پذیرفت و خشنود بود و علیه این شرایط عصیان نکرد.(42)
تذکر: ((چقدر خطا میکنند کسانی که به اسم روشنفکری و به اسم تجدّد طلبی میآیند و عقاید اسلامی را بدون اطّلاع، بدون اینکه بدانند دارند چه کار میکنند مورد تردید و تشکیک قرار میدهند اینها همان کاری را که دشمن میخواهد! راحت انجام میدهند.
امروز هر نفسی، هر حنجرهای که برای ناامید کردن مردم بدمد، بدانید که این حنجره در اختیار دشمن است، چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمی که کلمهای را در جهت ناامید و مأیوس کردن مردم روی کاغذ بیاورد، این قلم متعلّق به دشمن است، چه صاحب این قلم بداند، چه نداند! دشمن از او استفاده میکند.))(43)
ج) تخریب
شگرد دیگر دشمن، حملهای ناجوانمردانه و نفرت زایی در مقابل جریان مهدوی، با ژستهای علمی و هنری است. دشمن، برنامههای کوتاه مدّت و طولانی مدّت زیادی دارد:
1) نیروسازی برای صفوف خود با خطر جلوه دادن جریان مهدویّت؛
2) ایجاد شک و تردید و تنفّر در افراد به ویژه معتقدان به مهدویّت؛
3) برنامه ریزی برای نسل آینده(44) برای ایجاد نتفّر در آنان که این مسئله شامل معتقدان به مهدویّت هم میشود.
ذکر موارد
1- فیلم ((پیشگوییهای نوسترا داموس)) یا ((مردی که آینده را دید)) نمونهای است که هر سه هدف، و بیشتر دو هدف نخست را دنبال میکند. در این فیلم که توسط کمپانی ((گلدن مایر)) صد در صد صهیونیستی - ساخته شده است، با تحریف و برداشت خاصی از پیشگوییهای نوسترا داموس که در قالب اشعاری رمزآمیز بیان شده است، چهرهی امام زمان(ع) را چهرهای خشن و بسیار مخرب و وحشت زا معرفی، و پیامد حضور ایشان را جنگها و جنایتها و ناامنیها قلمداد کرده است.
فیلم، ایشان را سومین ضد مسیح نامیده است و با مقدمه چینی که از واقعی بودن و محقّق شدن پیشگوییهای دیگر نوسترا داموس ارائه داده است، مخاطب را به این باور رسانده است که هر آن چه این پیشگو میگوید، محقّق خواهد شد.
البته، استفادهای چنین ابزاری از اشعار رمز آلود نوسترآداموس که از احتمالات و برداشتهای متفاوت ابایی ندارد، برای بار نخست نبوده است، اشعار او، همیشه، برای مقاصد خاصّی مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
از ابتدای مِه 1940 هواپیماهای آلمانی، اعلامیّههایی را در شهرهای مختلف فرانسه پخش کردند که در آن از پیش بینیهای نوسترآداموس در جهت اهداف حملهی آلمان بهره جسته شده بود.
در مقابل نیروی هوایی انگلستان نیز ساکت ننشست و هر چند اقدام انگلیسیها با تأخیر و سه سال بعد، یعنی در سال 1943 به وقوع پیوست، امّا آنها نیز در زمان چرچیل، به مقابله با آلمان نازی پرداختند و با استفاده از پیشگوییهای نوسترا داموس، جنگ تبلیغاتی را علیه هیتلر به راه انداختند و اعلامیّههای فراوانی را به شهرهای مختلف فرانسه و بلژیک فروریختند. هر چند انگلستان خود، در آن زمان، با مشکلات اقتصادی فراوانی روبه رو بود، امّا برای ادارهی هر چه بهتر جنگ روانی علیه دشمن، مبلغ هشتاد هزار پوند - که در آن زمان، رقمی بسیار بالا به شمار میآمد - هزینه کرد.
در سال 1944 کتابی از نوسترا داموس در فرانسه به چاپ رسید که در آن، از شکست قریب الوقوع هیتلر سخن به میان آمده بود. ((گشتاپو)) پلیس مخفی آلمان نازی، به محض وقوف بر ما جرا، تمام نسخههای چاپ شدهی کتاب را مصادره کرد و حتّی کلیشههای سربی آن را نیز ذوب کرد و از میان برد.(45)
آری، چندین کتاب دربارهی نوسترآداموس، البته با تحریف، به نوشته در آمد که معروفترین آنها، ((نوسترا داموس و نازیها))، اثر ((لیک او))(46) است.(47)
نوسترا داموس، خود، چنین میگوید:
((نوشتارهای، پیشگوی بزرگ که آیندهای افتخارآمیز دارد. پاره پاره و جدا شده، در دستان یک خود سالار بی رحم، جای میگیرد و از برایند این دزدی، پادشاه او فریب داده میشود)).(48)
زندگی نامهی نوسترا داموس
نوسترا داموس در 14 دسامبر 1503 در پرووانس(49) از استانهای جنوبی فرانسه و در خانوادهای کاتولیک، دیده بر جهان گشود. نزد جدّش، مقداری ریاضیات و ستارهشناسی و نیز زبانهای لاتین و یونانی را فرا گرفت.
با دریافت لیسانس از دانشکدهی ((مونت پلیه))(50) به طبابت پرداخت و بدون ترس از طاعون، خود، شخصاً، در میان بیماران حاضر میشد و به مداوای آنان میپرداخت.
نسخههای شفا بخش او، در آن ایام، شهرت فراوانی را برایاش به ارمغان آورد. در همین زمینه، او، کتابی در سال 1552 منتشر کرد.
بعد از این حادثه، به مدّت چهار سال، بارها میان شهرهای مختلف فرانسه و ایتالیا، به مسافرت پرداخت و در همین سفرها بود که با کتابهای سحر، ستارهشناسی، طالع بینی آشنا گشت. او، در سال 1529 پس از وقفهای چهار ساله، برای دریافت درجهی دکترا به دانشکدهی پزشکی بازگشت.
بعد از فراغت از تحصیل، با دختری کاتولیک ازدواج کرد که ثمرهی آن، یک پسر و یک دختر بود. لیک آنان قربانی طاعون شدند. بی نتیجه ماندن اقدامات وی برای نجات جان عزیزاناش، او را دچار مصیبتی بزرگ کرد و اندوه او، آنگاه دو چندان شد که پدر و مادر همسرش علیه او اقامهی دعوا کردند و با تقدیم شکایتی به دادگاه، خواستار دریافت مهریهی دخترشان شدند.
گرفتاریها، به همین مقدار ختم نگردید و چیزی نگذشت که از طرف دادگاه تحقیق و تجسس، وابسته به کلیسای کاتولیک شهر تولوز(51) که در آن دوران، برپایه اعتقاد به مجسّمه سازی و پیکرتراشی استوار بود، برای او احضاریهای فرستاده شد. در این نامه، نوسترآداموس به کفر و الحاد متّهم گردیده بود، زیرا، او، روزی، در کلیسا، به سازندهی پیکرهای بُرنزین از مریم بتول گفته بود: ((وی، سازندهی نماد شیاطین است.)).
نوسترا داموس که به خوبی میدانست محاکمه، در نهایت، به محکومیّت او خواهد انجامید و اعدام او قطعی است، از آن جا گریخت و در سال 1544 به شهر سالون(52) فرانسه وارد شد.
او، در این شهر با بیوهای ثروتمند ازدواج کرد و از وی صاحب چند فرزند گردید. این محل، آخرین توقفگاه نوسترا داموس بود. او، طبقهی فوقانی خانهای در این شهر را به گنجینهی کتابهای خود که شامل موضوعاتی دربارهی سحر، طالعشناسی، روان کاوی بود، اختصاص داد.
یکی از مهمترین منابع مورد استفاده او، کتابی به نام رازهای مصر(53) بود.
او، در این اتاق، شروع به نگارش پیشگویی هایش کرد و آنها را نخستین بار، در سال 1555 م، به زیر چاپ برد.
وی، رویدادهای چهار قرن فراروی خود را پیش بینی نمود، پیشگوییها در ده فصل یا سانتوری نوشته شده است. هر فصل از کتاب نیز به صد قطعه تقسیم شده است. فصل هفتم به دلیل نامعلومی، چهل و دو قطعه دارد.
چندی نگذشت که آوازهی او، همه جا را فراگرفت.
نوسترا داموس به بیماری نقرس مبتلا شد و تا پایان عمر، از آن رنج برد. او، در تمام این مدّت، به طالع بینی افراد، مخصوصاً ثروت مندان پرداخت و این، در حالی بود که پیشگویی در آن زمان، به نقطهی اوج خود رسیده بود.
و بالاخره، در دوم ژوییه 1566 در شهر سالون دیده از جهان فرو بست و در حیاط کلیسایی در این شهر، به خاک سپرده شد.
پینوشتها:
1) برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 37. نقل از روزنامهی جهان اسلام 9/11/72.
2) محمد حکیمی، در فجر ساحل، ص 113. (نقل از پیام، مجلهی یونسکو، آبان 1348.)
3) همان (نقل از مبانی روحی تطوّر ملل) ص 200.
4) لطف الله صافی گلپایگانی، انتظار، عامل مقاومت و حرکت، ص 95 - 112.
5) برگرفته از در فجر ساحل، محمّد حکیمی، ص 73 - 120.
6) سید رضا صدر، راه مهدیعلیه السلام، ص 89.
7) برای توضیح بیشتر، ر.ک: محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب، (مبحث انتظار)؛ صافی گلپایگانی، انتظار، عامل مقاومت و حرکت، ص 62، 63؛ مکارم شیرازی، انقلاب جهانی مهدی، ص 103، 113.
8) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 59، نقل از روزنامهی رسالت 16/10/78.
9) مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزده هجری. دارمستر، ترجمهی محسن جهان سوز، ص 38، 39.(به نقل از فصلنامهی انتظار، ش 1، ص 97).
10) در دسامبر 1948، مطابق با 1365ه . ش، در دانشکدهی تاریخ دانشگاه تل آویو (فلسطین اشغالی) با همکاری مؤسسّهی مطالعاتی شیلوهه - که یک مؤسسهی مطالعاتی غیر انتفاعی است و متصّل به صهیونیسم - کنفرانسی، با حضور سیصد شیعه شناس درجهی یک جهان، برگزار شد و ظرف مدّت سه روز، در آن، سیصد مقالهی صددرصد تفصیلی، تحقیقی و مبتنی بر عمدهترین متد تحقیقی و عمیقترین روشها ارائه شد. به قول ((مارتین کرامر)) - که یکی از شیعه شناسان جهان و دبیر این کنفرانس بود - هدف اصلی از برپایی این کنفرانس، شناخت مفاهیم محوری در تمدّن شیعهی اثناعشری و بعد، بالطبع، شناسایی انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت ایران بود.
در این کنفرانس، افرادی مانند دانیل برومبرگ، ماروین زونیس، مایکل ام جی فیشر و دیگر شیعه شناسان و شرق شناسان و اسلام شناسانیغربی حضور داشتند.
ر.ک: حسن بلخاری، تهاجم یا تفاوت فرهنگی، ص 93، 94.
11) حسن بلخاری، تهاجم یا تفاوت فرهنگی، ص 93، 130.
12) حسن بلخاری، تهاجم فرهنگی، ص 131.
13) فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 36.
14) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 36، نقل از روزنامهی جمهوری اسلامی، 19/10/74.
15) مقام معظّم رهبری، انتظار، ش 2، ص 36، نقل از جمهوری اسلامی 19/10/74.
16) مقام معظّم رهبری، انتظار، ش 2، ص 37، نقل از جهان اسلام 9/11/72.
17) مقام معظّم رهبری، انتظار، ش 2، ص 38، نقل از کیهان 8/10/75.
18) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 38، نقل از کیهان 8/10/75.
19) مقام معظمرهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 38 - نقل از جمهوری اسلامی، 15/9/77.
20) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 32، نقل از روزنامهی رسالت 26/9/76.
21) مقام معظّم رهبری، انتظار، ش 2، ص 32، نقل از روزنامهی رسالت 26/9/76.
22) مجلّهی موعود، ش 19، فروردین و اردیبهشت 79، ص 26 - 28 (نقل از بریتانیکا، ترجمهی دکترینهای مذاهب و اصول مذهبی آخرالزمان در مذاهب غرب، واژهی ((اسلام و زرتشت)) ((مهدی))، مرتضی دهقان و بهروز علی زاده).
23) همان.
24) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 200 - 201.
25) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 200 - 201.
26) منیر بعلبکی، موسوعة المورد، واژهی مهدی المنتظر.
27) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، باب چهارم، ص 234، 235. ترجمه و اقتباس.
28) برای تحقیق بیشتر، خوانندگان گرامی را به کتاب عبدالله بن سبا، اثر اندیشمند گرانقدر ((علامه عسکری)) ارجاع میدهیم.
29) ابن خلدون که متخصّص در جا معهشناختی و تاریخ است، نه در علم حدیث، تنها نوزده حدیث از بیست و سه حدیثی که بررسی کرده، مورد تحقیق قرار داده است و صرفاً، از هفت نفر نام برده است که احادیث مهدی(ع) را روایت کردهاند و بدین ترتیب، سخنان چهل و هشت تن از علمای راوی احادیث المهدی را از مدار محاسبه خارج کرده است. نخستین ایشان، ابن سعد، صاحب طبقات (230هجری) و آخرین ایشان، نورالدین هیثمی (م 807 هجری) است. چنان که از صحابهی رسولخدا (ص) که احادیث مهدی به آنها استناد داده میشود، فقط از چهارده نفر یاد کرده و سی و نُه تن دیگر را فرو میگذارد. ر.ک: در انتظار ققنوس، سید ثامر هاشم العمیدی، ترجمه و تحقیق مهدی علی زاده، ص 207.
30) سید ثامر، هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقیق مهدی علیزاده، ص 207 (نقل از تاریخ ابن خلدون، ج 1، فصل 52، ص 555، 556).
31) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 201.
32) مجلهی موعود، ش 19، فروردین و اردیبهشت 79، ص 26 - 28 (نقل از بریتانیکا، ترجمهی دکترینهای مذاهب و اصول مذهبی آخرالزمان در مذاهب غرب، واژهی ((اسلام و زرتشت)) ((مهدی))، مرتضی دهقان و بهروز علی زاده).
33) حسن بلخاری، تفاوت یا تهاجم فرهنگی، ص 130.
34) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 32 نقل از رسالت 26/9/76.
35) همان.
36) مجلهی تخصصی کلام اسلامی، شمارهی 43، انتظار فرج 2، نگارنده.
37) همان.
38) همان.
39) برای روشن شدن برخی ازاین دیدگاهها، ر.ک: در شناخت جذب قاعدین زمان، ع، باقی؛ مجلهی تخصصی کلام اسلامی، شمارهی 43. مقالهی انتظار فرج 2، نگارنده.
40) منهاج السّنه. ج 1، ص 10و 20 (نقل از آخرین تحوّل، ص 90).
41) احمدکسروی، بخوانند و داوری کنند، ص 79، 82. (نقل در ((انتظار، بذر انقلاب))؛ حسین تاجری، ص 186).
42) مبانی و مفاهیم مارکسیسم، سازمان چریکهای فدایی خلق تهران، ص 93 (نقل در ((انتظار بذر انقلاب))، حسین تاجری، ص 13).
43) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 33 - 35، نقل از رسالت 26/9/76.
44) گفتنی است برنامههای دراز مدّت، همیشه، مد نظر دشمن بوده است. اخبار سیمای جمهوری اسلامی، شبکهی یک، از ((نیویورک تایمز)) چنین آورده است: ((عرب نسبت به آمریکاییها بد بین هستند بایستی کاری کرد که نسل آیندهی آنان نسبت به ماخوش بین گردند.)) جمعه 25/5/81.
45) پیشگوییهای نوسترا داموس، تحقیق دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم سید یوسف عزیزی، ص 16، (چاپ پنجم)
46) _ Nostradamus and the Nazis )Ellch Ow(
47) پیشگوییهای نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد، چاپ اول، زریاب، ص 173.
48) همان، سانتوری 2، رقم 36.
49) _ Provence.
50) _ Montpellier.
51) _ Toulouse.
52) _ Salon.
53) _ De Mysterus Agyptorum.
محمد صابر جعفرى
نظرات شما عزیزان: