من روز و شب ظهور تو را، آه می کشم/ در آسمان عبور تو را آه می کشم
میپرسمت ز روز و بیابان و کوه و دشت/ من پاسخ ظهور تو را، آه می کشم
پیداتری از آن که ببینم تو را به چشم/ در محضرت، حضور تو را، آه می کشم
می خوانمت به نام و نمیدانمت هنوز/ من فرصت مرور تو را آه می کشم
گاهی غم فراق تو را گریه می کنم/ گاهی وصال دور تو را، آه می کشم
وقتی نمی رسم به خیال وصال تو/ من هم دل صبور تو را، آه می کشم
از این فصول پر ز حقارت دلم گرفت/ من فصل پر غرور تورا، آه می کشم
موعود عشق! مهر جهان تاب آخرین/ بر من بتاب ، نور تو را، آه می کشم(13)
***
در عصر روزی که با روز ظهور فاصله ی زیادی ندارد و آن روز مصادف شده با دحوالارض و روزی است که در احادیث ذکر شده به عنوان روز قیام آقا امام زمان عج .... و می توان گفت:: شاید این جمعه بیایید.... شاید »»» اللهم عجل الولیک الفرج صدای زمزمه های حضور را در میان بغض های هر شبم می شنوم. ولی تمام جمعه های خوب من تهی زآمدنت. غروب شد،سحر برفت،سکوت آمد و برفت و نم نم سپید اشک روی گونه ام روان، آمد و برفت تو باز هم نیامدی . خسته ام! ز بهر سالهای بی امان سالهای سبز انتظار و خسته از ستم،از گناه های شیعیان وباز هم... وجمعه جمعه ندبه ام وندبه ندبه اشک وآه وباز هم ...وبازهم...وباز هم نیامدی. بیا وبا دوباره بودنت تمام کاش های کاش من تمام کن بیا وباز هم بپاش رنگ عشق رنگ آبی حقیقتی را به روی ای کاش های کاش من. دلم بسی گرفته است...بهر سالهای باتو بودن ونبودنت، از تو خواندن وندیدنت،از تو گفتن و... . خواندنی ترین سروده ی من تا ابد به یاد ماغندنی. سخت ومبهمی انتهای انتها. در جواب وحل تو وامانده ام.هر کجا می روم هرچه می روم باز هم حضور می باید و ظهور. بوی عطر سبز پیرهنت عطر خوب آمدنت حسرت دلهای بی قرارمان شده است. امید روح خفته ام بیا و روشنی بده به قلب های بی قرار. به بغض های بی امان به انتظارو انتظار وانتظار.
یَا اَیها العَزیز مَسنا وَ اَهلَنا الضُّر... فَاَوف لَنا الکَیل (سوره یوسف، آیه ۸۸) پر کن دوباره کِیْل مرا ایها العزیز آخر کجا روم به کجا ایها العزیز رو از من شکسته مگردان که سالهاست رو کردهام به سوی شما ایها العزیز جان را گرفتهام به سردست و آمدم از کوره راههای بلا ایها العزیز وادی به وادی آمدهام از درت مران وا کن دری به روی گدا ایها العزیز چیزی که از بزرگی تو کم نمیشود این کاسه را... فاوف لنا... ایها العزیز خالیتر از دو چشم من اینجان نیمه جان محتاج یک نگاه تو یا ایها العزیز - ما- جان و مال باختگان را رها مکن بگذار بگذرد شب ما ایها العزیز دستم تهی است... راه بیابان گرفتهام دست من و نگاه شما ایها العزیز شاعر:مریم سقلاطونی به امید ظهور یوسف فاطمه(عج) که صد البته نزدیک است
من از نوادگان اویسم که سالها پا میکشند از جریانم وصالها بال و پرم به درد پریدن نمیخورد بالا نمیبرند مرا این وبالها با احتمال آمدنت گریه میکنم یعقوب کردهاند مرا احتمالها پیراهنت کجاست که بینایمان کنی خیری ندیدهام از این دستمالها وقت رسیدن تو زمان رسیدن است خیلی نشستهاند به پای تو کالها دیشب تفالی زدهام راحتم نکرد ناراحتم به جان تو از دست فالها این گریههای نیمه شعبان چه فایده امسال نیز مثل تمامی سالها... شاعر: علی اکبر لطیفیان